|
شنبه 7 آبان 1390برچسب:پیله, کمک کردن,بال پرواز,خواست خدا,تلاش,زندگی,قوانین,داستان, :: 11:14 :: نويسنده : شیوا
يك روز ، سوراخ كوچكي در يك پيله ظاهر شد . شخصي نشست و چند ساعت به جدال پروانه براي خارج شدن از سوراخ كوچك ايجاد شده درپیله نگاه كرد . فعاليت پروانه متوقف شد ، به نظر مي رسيد تمام تلاش خود را انجام داده و ديگر نمي تواند ادامه دهد . آن شخص تصميم گرفت به پروانه كمك كند و با قيچي پيله را باز كرد . پروانه به راحتي از پيله خارج شد اما بدنش ضعيف و بالهايش چروك بود . آن شخص باز هم به تماشاي پروانه ادامه داد چون انتظار داشت كه بالهاي پروانه باز ، گسترده و محکم شوند و از بدن پروانه محافظت كنند . اما هیچ اتفاقی نیفتاد ! در واقع پروانه بقیه عمرش به خزیدن مشغول شد و هرگز نتوانست پرواز کند .
چیزی که آن شخص با همه مهربانیش نمی دانست این بود که محدودیت پیله و تلاش لازم برای خروج از سوراخ آن ، راهی بود که خدا برای ترشح مایعاتی از بدن پروانه به بالهایش قرار داده بود ، تا پروانه بعد از خروج از پیله بتواند پرواز کند . گاهی اوقات ، تلاش تنها چیزیست که در زندگی نیاز داریم . اگر خدا اجازه می داد که بدون هیچ مشکلی زندگی کنیم فلج میشدیم ، به اندازه کافی قوی نبودیم و هرگز نمیتوانستیم پرواز کنیم .
چهار شنبه 27 مهر 1390برچسب:داستان پند آموز, کمک کردن, درخت سیب,والدین, نیازمند بودن,خواسته,, :: 12:17 :: نويسنده : شیوا
در روزگاران قديم
درخت سيب تنومندي بود ...
با ...
.........پسر بچه كوچكي
این پسر بچه ...
خیلی دوست داشت
با اين درخت سيب مدام بازي كند ...
از تنه اش بالا رود
از سيبهايش بچيند و بخورد
و در سايه اش بخوابد
زمان گذشت ...
پسر بچه
بزرگتر شد و به درخت بي اعتنا
ديگر دوست نداشت با او بازي كند
....
....
....
ادامه مطلب ... |